با توجه به مقصود از تزكيه در قرآن، اين پرسش شايان طرح است كه نفس هميشه با هواها و شهوات همراه است و در حقيقت نفس مبدأ هواها و شهوات بوده و شهوات جزء قوا و استعدادهاي آن به شمار ميآيد. با اين حال چرا بايد نفس را از هواها و شهواتش دور كرد؟ آيا مگر ميان نفس و قوايش تضاد وجود دارد؟ پاسخ به اين پرسش نيازمند شناخت نفس و چگونگي تأثير هواها بر نفس است. در اين راستا بايد گفت آنچه از قرآن كريم فهميده ميشود، اين است كه نفس يك واقعيت دو سطحي است: يك سطح رويين كه عبارت است از مجموعه قوا و نيروها كه ارتباط تنگاتنگي با جسم و تن دارد و ويژگي اصلياش تحرك و جنبش است. ديگري سطح ژرف و عميق كه محور و مركز نفس را تشكيل ميدهد و ويژگي اصلياش كنترل و مديريت قوا و نيروهاست كه معمولاً از آن به «من» تعبير ميكنيم. در اصطلاح قرآن اين محور و عمق نفس «قلب» ناميده شده است؛ «و القلب العضو المعروف. و يستعمل كثيراً في القرآن الكريم في الأمر الذي يدرك به الإنسان و يظهر به أحكام عواطفه الباطنة كالحبّ و البغض و الخوف و الرجاء و التمني و القلق و نحو ذلك. فالقلب هو الذي يقضي و يحكم، و هو الذي يحبّ شيئاً و يبغض آخر، و هو الذي يخاف و يرجو و يتمنى و يسر و يحزن، و هو في الحقيقة النفس الإنسانية تفعل بما جهزت به من القوى و العواطف الباطنة.» (طباطبايي، 9/ 47؛ نيز رك: 3/56 و 2/224) «قلب همان عضو معروف است. در قرآن كريم در مورد چيزي به كار ميرود كه انسان به واسطه آن درك ميكند و عواطفش را همچون دوستي و دشمني، ترس و اميد، آرزو و اضطراب و . به وسيله آن اظهار مينمايد. پس قلب همان چيزي است كه حكم ميكند، دوستي و دشمني ميورزد، ترس و اميد دارد، شادمان و اندوهگين ميشود و اين در حقيقت همان نفس و جان آدمي است كه به وسيله ابزارهايي كه بدان مجهز شده است، عواطفش را نشان ميدهد.»
ادامه مطلب. |
درباره این سایت